حنیفا ساداتحنیفا سادات، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
داداش امیرحسینداداش امیرحسین، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
شروع عشق مامانی و باباییشروع عشق مامانی و بابایی، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

حنیفا ،ماه تابان ما

سه ماهه اول بارداری

ه گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز، قلب جنین در پایان هفته چهارم ضربان نسبی دارد و خون را به همهٔ بخشهای جنین می‌رساند. در این زمان چشم، بینی و گوش بیرونی هنوز تشکیل نشده و دیده نمی‌شود.   تشکیل دستگاه گوارش آغاز می‌شود و جوانه‌های کوچکی که در آینده دستها و پاها را تشکیل می‌دهند در این هنگام دیده می‌شوند. در این زمان اندازهٔ جنین ۶ تا ۱۰ میلیمتر می‌باشد. یعنی به اندازهٔ یک تخم سیب درختی.   جنین در پایان هفتهٔ هشتم وزن جنین در حدود یک گرم و طول قد او در حدود ۲/۵ سانتیمتر است. اندامها شروع به مشخص شدن کرده‌اند، بازو، آرنج، ساعد، دستها، ران، ساق پاها کم و بیش دیده می‌شوند. در ...
21 دی 1396

برگشتن بابا رضا

سلام قشنگ مامانی 22شهریور بابا رضا از مکه برگشت و از اونجایی هم که دلش نیومد برای شما و داداشی و الینا سوغاتی نخره برای هر کدومتون چند دست لباس خرید چون بابا رضا بشدت از اعراب بدش میومد و از اونجایی هم که اعراب سعودی دشمن ایرانی جماعت بودن و فاجعه بدی رو نسبت به حجاج تو سالهای گذشته به راه انداخته بودن،بابا رضا وارد کردن ارز رو تو کشور این اعراب خیانت میدونست و بشدت مخالف این قضیه بود و قبل از اینکه  عازم مکه شه به همه اعلام کرده بود که هیچی نمیخره و این یعنی برای هیشکی سوغاتی نیاورد خلاصه روزی که بابا رضا اومد بنده شدم مسیول هماهنگی فامیل و تدارکات من جمله شیرینی و غذا و....و مان جون و داداشی و بابا مهدی هم بعنوان استقبال کننده از ح...
21 دی 1396

رفتن به لاهیجان

سلام عشق مامانی چون بابا رضا امسال عازم مکه شده بود و از اونجایی که این سفر معنویش درست  وسط آفتاب سوزان تابستون بود با اون همه گل و درخت و محصولات کشاورزی بابارضا که سر تک تکشون خیلی زحمت کشیده بود، احتمالش میرفت که تمومشون  خشک بشه و  از طرفی هم چون  ما هم هیچ اعتمادی به همسایه ها بابت آبیاری درست حیاط و محافظت از خونه نداشتیم ، من و مان جون تصمیم گرفتیم  که تا برگشتن بابارضا  بریم لاهیجان و اونجا بمونیم که البته بنده مقداری با ترس و لرز این تصمیمو گرفتم،چون بخاطر پایین بودن جفتم دکتر مسافرت رو برام قدغن کرده بود ولی از هر جهتی که بهش فکر میکردم میدیدم به نفعمه چون هم هوای اونجا سالم بود و هم...
21 دی 1396

آزمایش غربالگری مرحله اول

سلام عزیزکم بعد از سونو غربالگری بلافاصله باید آزمایش غربالگری رو انجام بدیم اما چون من سونومو 5 شنبه داده بودم چاره ای نداشتم که آزمایشمو روز شنبه یعنی دقیقا همون روزی که بابا رضا میخواست بره مکه انجام بدم نیلوفر و سعید که از 4 شنبه هفته قبلش خونه ما بودن یه فرصت طلایی برای من و بابا مهدی بوجود اوردن و اونم اینکه بابا مهدیت بخاطر داشتن جلسه های پی در پی اون روز مستقیما بعد از خداحافظی با بابا رضا رفت سر کار و منم داداش امیرحسین که خواب بود رو سپردم به نیلوفر و بهمراه دایی و مان جون و بابا رضا رفتیم بسمت اتوبوسی که کاروان بابا رضا رو بسمت فرودگاه میبرد که تا طرفای ساعت 9 اتوبوس پر شد و با بابا رضا خداحافطی سوزناکی کردیم و از اون طرفم مان ...
21 دی 1396

سونو غربالگری مرحله اول

سلام خوشگلکم 19 مرداد باید میرفتم سونو غربالگریت تا هم تیغه بینیتو ببینن و هم مقدار چین پشت گردنتو تخمین بزنن من که اصلا استرسی نداشتم و با گذاشتن داداش لمیرحسینت پیش مان جونم با بابامهدی رفتیم سونوگرافی بزرگمهر و اونجا بود که برای اولین بار صورت قشنگتو تو مانیتور دیدیم و بابا مهدی انقدر قربون صدقت رفت که حد نداشت آخه گل کوچولو خودت تصور کن یه صورت گرد گرد که انگاری با پرگار کشیدنش یهویی توی مانیتور نمایش داده بشه ،خودت چه حسی پیدا میکنی؟؟؟تازه تو اون همه سیاهی یه موجودی رو میبینی که هم دست داره و هم پا و مدامم در حال تکون دادنشونه واقعا داره دلم ضعف میره برای دیدنت حالا این سونو چی هست و به چه دردی میخوره رو برات از نت  تو ...
21 دی 1396

کم کاری تیرویید مامانی

عشق مامانی سلام قبل از بارداریم یه سری ازمایش داده بودم تا مطمین بشم که بدنم آماده حاملگی هست یا نه.آخه تازه  داداش امیرحسینتو از شیر گرفته بودم  و با یه ماه استراحت دادن  به خودم دوباره  میخواستم حامله بشم که الحمدلله جواب آزمایشام همه عالی بود و دکتر اجازه بارداری رو بهم داد بلافاصله بعد از حاملگیم و مطمین شدن از شنیدن صدای قلبت دوباره همون آزمایشا رو تکرار کردم،البته به درخواست دکترم و در کمال ناباوری متوجه شدم که تیروییدم کم کار شده  در صورتیکه قبل از بارداری مطابق آزمایشا هیچ مشکلی نداشتم و  بلافاصله دکترم بعد از ارجاع دادن من به یه متخصص غدد ،با تشخیص دکتر غدد،خوردن قرصای لووتریکسین بصورت ناشتا و نیم سا...
21 دی 1396

سونو ساک حاملگی و قلب

سلام خوشگلم خیلی صبر کردم تا اون تاریخی رو که دکتر تو دفترچم زده بود ،برسه اما واقعا از ته دلم و وجودم میخواستم خودمو زودتر از موعد به سونوگرافی برسونم و سونو ساک حاملگی و شنیدن صدای قلب قشنگت رو انجام بدم دل و زدم به دریا و با سه روز عجله  یعنی دقیقا 14 تیر ،از بابامهدی خواستم که منو ببره سونوگرافی تا زودتر انتظارم سر برسه سریع لباسامو پوشیدمو با بابامهدی و داداش امیرحسینت راهی بیمارستان تهرانپارس شدیم و  با زحمت دقیقا همون سونوگرافیستی که باهاش سونوهای داداش امیرحسینتو تو دوران بارداریم، انجام داده بودم،رو  گیر اوردمو اولین سونوی شما رو انجام دادم اما قبل از رفتن به اتاق سونو چه حالی داشتم و مرتب تو فکر و اضطراب شنیدن صدا...
21 دی 1396

بیبی چک

سلام عشق مادر همونطوری که تو اولین پست برات نوشته بودم، من و بابا مهدی،دقیقا اولین شب قدر یعنی 19 رمضان متوجه حضور قشنگت شدیم با اینکه تجربه دومم بود اما واقعا از دیدن دو خطه شدن بیبی چکم سر از پا نمیشناختم  و  چنان با هیجان از دستشویی پریدم بیرون که نگفته خود بابا مهدی متوجه قضیه شد دخترکم ،همه این روزا رو هم  ،تو تجربه میکنی و اون موقعس که میفهمی این همه ذوق و هیجان من از چه چیزی نشیت میگرفته چقدر راحته برات نوشتن،وقتی برای داداش امیرحسینت مینویسم کوچکترین قضایا رو انقدر باز میکنم که خودمم بعضی وقتا تعجب میکنم از همه نوشتنهای طولانی،اما وقتی برای تو مینویسم انقدر راحت و روون کلمه ها و جمله ها تو ذهنم میاد که احساس می...
21 دی 1396