آخرین سونو
سلام عشقک
آخرین سونوم رو بنا به درخواست دکترم تو هفته ۳۷ بارداریم انجام دادم چون برای زایمان طبیعی نباید زیادی درشت میبودی و دکتر تا وزن ۳۳۰۰_۳۴۰۰رو برام مجاز دونست و تنها سونوگرافیستی که دکترم بشدت قبولش داشت خانم دکتر رحمانی بود که بشدت مطب شلوغی هم داشت،که خدا رو شکر من هم راحت وقت گرفتم و هم زود کارم انجام شد.بابا مهدی چون کلاس زبان داشت و از قضا هم اونروز بخاطر آلودگی هوا،طرح زوج و فرد از دم درب منزل بود و ماشین ما هم فرد ،بعد از گذاشتن داداش امیرحسینت خونه مان جون و گرفتن اسنپ راهی غرب تهران شدم قربونت برم که انقدر وروجکی ،به محض وارد شدن به اتاق سونو،خانم رحمانی گفت که شما بریچی و انگار یه خروار یخ ریختن روی تنم،مرتب طی سونو می گفتم که شما تو دو هفته پیش به من اعلام کردن شما سفالیکی،اما به گفته شما این تطبیق نداره و ایشون هم با یه لبخند ملیح بهم میگفتن این یه پدیده نادره و بعضی بچه ها به این شکلن و ممکنه تا دقیقه آخر سفالیک باشن و تو اتاق زایمان بچرخن و بریچ شن
دیگه اینجا بود که ما هم شدیم جز خواص
تا دکتر سونوش تموم شد بهم گفت متوجه چرخیدن دخملیت شدی؟؟؟؟منم در حالیکه هنوز از حالت بریچت بهت زده بودم گفتم:نهههایشون گفتن دوباره دخملیت سفالیک شد و حسابی خندیدامان از دست تو وروجک شیطون ،آخه چه وضعی بود که راه انداخته بودی؟؟؟مگه دختر انقدر شیطون میشه؟؟هی میچرخی و تکون میخوری.تازه وقتی میرم مطب دکتر،تا صدای قلبتو بشنویم انگار بهت یه سنسور وصله و دقیقا همونطرفی که دوتر گوشی رو برای شنیدن صدای قلبت میذاره رو ازش گریزون میشی و تا دوباره میاد گوشی رو بطرف دیگه بذاره دوباره در میرفتی،دیگه دکترمم می گفت چه دختر وروجکی بشه این دخمله.
بعله دیگه آشی امیرحسینی شما هم دیگه،شیطون و بلا و بازیگوشدرست از موقعی که حرکتاتو حس کردم همش تکون میخوردی و از ماه دوم حاملگیم لحظه لحظه جایی که داشتی رشد میکردی رو حس میکردم دخملک قشنگم
خلاصه اینطوری شد که شما دوباره سفالیک شدی و منم زیاد به این سفالیک موندن شما دلخوش نشدم ولی خوب جای امیدواری بودش
خدا رو شکر وزنتم زیاد بالا نبود و حدود۳۱۰۰بود که توی این طیف وزنی با وجود لگن منوسط من،براحتی میتونستم زایمان طبیعی کنم
خدایاااااا شکرت