حنیفا ساداتحنیفا سادات، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره
داداش امیرحسینداداش امیرحسین، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
شروع عشق مامانی و باباییشروع عشق مامانی و بابایی، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

حنیفا ،ماه تابان ما

یک ماهگی گلکم مبارک

سلام مامانم روز 27 اسفند یعنی دقیقا روزی که شما یک ماهه شدی ،باید قد و وزنتو میدیدیم چقدر شده؟؟؟؟بابامهدی هم تو گوگل مپ خانه بهداشت روستای سطل سر  رو بعنوان نزدیکترین خانه بهداشت گیر اورد البته شایان به ذکره که بگم،خانه بهداشت خود لاهیجان بهمون خیلی نزدیک بود ولی بابا مهدیه دیگههههههههههههههههههه چه میشه کرد؟؟؟،فوق العاده خوش سفر و اهل گردش و تفریح منم پیشنهادشو برای رفتن به سطل سر که  جز جاهایی بود که تا حالا نرفته بودیم رو ،پذیرفتم ،چون هم یه هوایی میخوردیم و  وهم کارمونم انجام میدادیم به این میگن یه تیر و دو نشون وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای حنیفاااااااااااا،عجب جاده زیبایی...
3 تير 1397

اولین مسافرت شما به لاهیجان

سلام نفسم 25اسفند قرار شد برای تعطیلات عید بریم ویلای بابارضا تو لاهیجان البته این تصمیم به سفرمون عین تموم تصمیم گیریهای دیگمون برای سفر ضرب الاجلی و آنی بود،برای همین دو روز جلوتر از تاریخ شنوایی سنجی شما راهی بیمارستان امید شدیم که الحمدلله همه چیز اوکی بود و فقط موند قد و وزن یک ماهگیتون که اونم تو خود لاهیجان برات انجام دادیم بعد از شنوایی سنجی سریع برگشتیم خونه و همه وسایلامونو جمع کردیم در حین جمع کردن وسیله ها،یاد اون موقع ها افتادم که با بابا مهدیت کل ایرانو می گشتیم و برای سفرای چندین روزمون سر جمع تموم  وسایل و لباسامون توی یک ساک کوچیک خلاصه میشد،با بدنیا اومدن داداش امیرحسینت علاوه بر اون ساک کوچیک دو تا ساک بزرگ که برا...
3 تير 1397

عشق داداش امیرحسین

سلام دختر قشنگم آخه هر چی از عشق داداش امیرحسینت نسبت به شما  بگم کم گفتم،مهر و محبتش نسبت به شما یه رنگ و شکل عجیبی داره با نگاه های گرم و سرشار از مهرش با دل و جون میپرستت و  درک این حس عجیب  برای من از جانب یه بچه 2 ساله واقعا باعث شگفتی و سردر گمیه واقعا برای بچه اول که همیشه میدون دار خونه و فک و فامیل بوده ،حالا  پیدا شدن یه رقیب شیرین مطمینا قضیه سنگینیه که الحمدلله از همون برخورد اول داداش امیرحسینت هویدا بود که شما  به چشمش یه رقیب نبودی و نیستی  بلکه یه رفیق دوست داشتنی  که با جون و دل،حتی با نگاه میپرستیدت واااااااااااااااااقعا خیلی دوست داره و  الان وقتی چند ساعت از خونه دور میشه ،هر...
2 تير 1397

عقیقه و روز هفتم تولد

سلام نفسم  بابا مهدی نزدیکای یه هفتتون بود که زحمت کشید و براتون گوسفند عقیقه کرد حالا عقیقه چیه؟الان برات میذارم. عقیقه عبارت است از: کشتن گوسفند یا هر حیوانی که صلاحیّت قربانی کردن داشته باشد، در روز هفتم ولادت فرزند، جهت حفظ فرزند از بلاها. پرداخت قیمت آن کفایت از عقیقه نمی‌کند. بهتر است عقیقه و فرزندی که برایش عقیقه می‌شود، از حیث جنسیت مساوی باشند، ولی اگر چنین نشد اشکالی ندارد و کفایت می کند. همچنین مستحب است، پس از سر بریدن عقیقه، استخوان‌ها را نشکنند، بلکه از بند مفصل‌ها جدا کنند، ولی استحباب دفن کردن استخوان‌هاى عقیقه و بعضى از کارهایى که در بعضى جاها مرسوم و معروف است، ثابت نشده و مدرکى ندارد. ...
2 تير 1397

غربالگری

روز3تولد شما رفتیم آزمایشگاه نیلو آخه مامانی همه نی نی ها باید روز سوم تا پنجم تولدشون حتما یه آزمایش غربالگری انجام بدن حالا پایینتر برات مینویسم که این آزمایش اصلا برای چیه و به چه دردی میخوره؟ من و مان جون  و بابایی رفتیم بسمت آزمایشگاه نیلو و  منتظر شدیم تا تو آزمایشگاه صدامون کنن،بماند که یکی از  پرسنل اونجا ،موقع نوبت گرفتن،پشت تلفن یادش رفته بود که بهم بگه تا دو ساعت نباید شما رو شیر بدم چون رو نتیجه آزمایش اثر میذاره شما هم از خواب پریدی و همون موقع  حسابی الم شنگه راه انداختی تا بهت شیر بدم و منم نمیتونستم بهت شیر بدم چون هنوز دو ساعت از آخرین زمانی که شیر خورده بود ی نگذشته بود،بنده هم ساکت ننشستم و شروع کرد...
2 تير 1397