حنیفا ساداتحنیفا سادات، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره
داداش امیرحسینداداش امیرحسین، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره
شروع عشق مامانی و باباییشروع عشق مامانی و بابایی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

حنیفا ،ماه تابان ما

اومدن به خونه

سلام عشق من روز شنبه 28 بهمن بعد از کش و قوسهای فراوون برای مرخص کردن مامانی،بالاخره ساعت 8 شب از بیمارستان مرخص شدیم اون شب باران ملایمی هم میومد و خدا رو شاکر همین مقدار بارونم بودیم چون تو کل زمستون آسمان تهران  به خودش بارون ندیده بود  و هوا حسابی کثیف شده بود بطوریکه مدارس تا یک هفته هم تعطیل شده بودن اما روز تولد شما خدا لطفشو شامل حال ما تهرانیا کرد و  با بارون رحمتش آلودگی ها و کثیفی های شهرمونو پاک کرد قربون اون همه خوش قدمیت بشم من میوه دلم خلاصه که بگم با بابا مهدی و مامان فرح به سمت خونه راه افتادیم و اون شب هم طبق معمول همه شبای بارونی تهران،با ترافیک شدید و خیابونای قفل شده روبرو شدیم ولی بالاخره با یه تا...
2 تير 1397

بابا مهدی

سلام مامانی یه تشکر ویژه میکنم از بابا مهدیت که تو کل بارداریم اخلاقای تند منو تحمل کرد،واقعا نمیدونم چرا اینجوری شده بودم؟؟؟اصلا انگار کل هورمونام بهم ریخته بود و به در و دیوار هم گیر میدادم حتی وقتی امیرحسین اذیتم میکرد سر بابات خالی میکردم،طفلکی بهم هیچی نمیگفت و فقط تحملم میکرد و برای داشتن آسایش و آرامشم خودشو به آب و آتیش میزد از هزینه های سنگین سونوگرافی های گرون تو جاهای بنام بگیر تا خورد و خوراکم که فقط محدود شده بود به خوردن گوشت قرمز و ماهی و میگو،اونم به مقدار زیاد،چون واقعا تحملل برنج یا گوشت مرغ رو نداشتم و فقط با گوشت و ماهی و میگو خودمو سیر میکردم تو کل حاملگیمم انقدر کاهو خورده بودم که دیگه شبیه خرگوش شده بودم وماه های آخ...
31 خرداد 1397

اذان و اقامه

سلام مامانکم من از بابا مهدی درخواست کردم تا قبل از رفتن به خونه تو گوش راستتون اذان بگن و تو گوش چپتون اقامه اینم از فلسفه اذان و اقامه گفتن تو گوش نی نیها: نچه در یادداشت زیر آمده تلفیقی ازاحادیث معصومین  وگفتار بزرگان اهل سنت درباره فلسفه وحکمت گفتن اذان واقامه در گوش نوزادان می باشد.از قدیم رسم بر این بود که وقتی کودکی به دنیا می آمد او را در آغوش پدربزرگ یا مادربزرگش که سال ها مسلمانی کرده بود و آداب اسلامی را خوب می دانست می گذاشتند تا با دهانی که بارها با آن ذکر خدا را گفته، در گوشش اذان و اقامه بخواند.این رسم هنوز هم در بین بسیاری از خانواده ها انجام می شود. البته شاید بعضی از خانواده ها به دلیل مشغله زیاد از این کار م...
28 خرداد 1397

زایمان در آب مامان شکیبا

سلام مامان مامانا چهارشنبه 25 بهمن،در حالیکه مامانی 38 هفته و 5 روزش بود،با توجه به تموم مراقبتها، داداش امیرحسینت مریض شدو چه سرما خوردگی بد و شدیدی هم بود مان جونمم از ترس مریض شدن من و بدنبال اون ضعیف شدن و از پس زایمان طبیعی بر نیومدن من،داداش امیرحسینت رو به خونشون برد و امیر حسینم از خدا خواسته با هزارتا ذوق رفت خونه مان جونش من که تو کل روز تموم حواسم پیش داداش امیرحسینت بود و دلم براش هم میسوخت و هم خیلی تنگ شده بود وقتی زنگ میزدم خونه مان جونم تا جویای حال حضرت والا بشم ،صدای جیغ و خنده هاش آرومم میکرد. از بابت مان جونم خیالم راحت بود چون تموم قلق های داداشیت رو بلد بود و میدونست چی دوست داره و چی دوست نداره از امیرحسینمم خیالم...
28 خرداد 1397